کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی
کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی

"آقای روحانی من میدانم از چه چیزی میترسند"

"آقای روحانی من میدانم از چه چیزی میترسند"

سخنرانی پانزدهم بهمن ماه آقای دکتر روحانی بسیار قابل تامل و امیدورارکننده بود . آقای روحانی در دیدار با استاید و روسای دانشگاه فرمودند چرا دانشگاه خاموش است؟ از چه میترسید؟ چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند ولی اساتید و بزرگان خاموش باشند؟ و فرمودند ما شهامت سقراط وار می خواهیم. لذا بنده به عنوان یک دانشجوی طرفدار اعتدال و فعال در جبهه تدبیر و امید به سوالات ریاست محترم جمهوری در جایگاه استاد جواب داده و از ایشان به عنوان استاد راهنما برای جامعه دانشگاهی استمداد می طلبم.

سوال اول :

چرا دانشگاه خاموش است؟

جواب : دانشگاه را خاموش کردند استاد گرامی زمانی که در دولت قبلی عده زیادی از اساتید را بازنشسته کردند و قسمت عظیمی از دلسوزان انقلاب کشور در کسوت دانشجو ستاره دار شدند، و فیتیله چراغ انتقاد و روشنگری پایین کشیده شد ، و زمانی که فرزندان این مرز و بوم را خس و خاشاک نامیدند و هر کسی لب به اعتراض گشود وی را فتنه گر نامیدند و کرسی های آزاد اندیشی را که مقام معظم رهبری فرموده بودند از زیر پای اساتید و دانشجویان کشیدند ، آنگاه دانشگاه خاموش شد .

استاد عزیز نتیجه انسداد سیاسی یا خاموشی است یا خشونت و انقلاب و نتیجه مشارکت اصلاح است و پویایی .

سوال دوم :

از چه می ترسید؟

جواب : از ستاره دار شدن ، از اخراج شدن ، از عدم احراز صلاحیت ، از انگ فتنه گر نامیدن ، از یک شهروند آزاد به خس و خاشاک تبدیل شدن ، از بیکار شدن ، از چماق داران ، و از همه مهمتر از آن می ترسند که در عین باورمندی به انقلاب و اسلام و ایران و ولایت فقیه آنها را ضد انقلاب و مشوش اذهان عمومی و اقدام علیه امنتیت ملی ، و ضد ولایت فقیه بنامند . آنها از اینگونه اتهامها می هراسند .

سوال سوم :

چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند ولی اساتید و فضلا خاموش باشند ؟

جواب : چون یک عده کم سواد بر رسانه ها دسترسی دارند و از حمایت عده ای کم سواد تر از خود برخوردارند . چون آنها هر چه بگویند باز انقلابی و پیرو ولایت می مانند . چون آنها خود را صاحب انقلاب می دانند . چون ولایت فقیه را آنجور که می خواهند می دانند نه آنجور که هست . چون از نظر آنها هدف وسیله را توجیه می کند . چون زخم پیشانی آنها از زخمهای دل دردمندان انقلاب عیان تر است . چون تسبیح های بلند در دست دارند . چون صدایشان بلند تر از طبعشان است. چون دستانی دراز دارند . چون بحران زی و بحران زا و غوغا سالارند . چون تنفگ دارند . دانشگاهیان انقلابی از قرآن های بر سر نیزه می ترسند . مگر نه امام اول و سرمنشاء ولایت به  دلیل همین تهمت ها و افترا ها سا سالها خلوت گزید؟ چرا ناطق نهج البلاغه از آن همه صراحت و بلاغت به سکوت و خاموشی گرایید ؟ اینها هم پیرو همان امام همام هستند و خاموشی آنها نیز معلول همان علتها .

استاد گرامی فرمودید ما شهمامت سقراط وار می خواهیم . می دانید که شوکران زهری بود که سقراط برای نهادینه شدن قانون نوشید و حیات را بدرود گفت و در پی آن آبرو و اعتباری در خور و شایسته یافت . آجا یونان بود ، فلسفه می دانستند. اما اینجا اگر کسی شهامت به خرج داده و شوکران بنوشد ، قبل از آنکه بمیرد از اعتبار و آبرو ساقط می شود و به جای مردن ، زنده می ماند و بقیه عمر را در عزلت و بی اعتباری سر می کند . پس سقراط شوکران نوشید و مرد و آنگاه معتبر شد . اگر اینجا هم چنان می شد باور بفرمایید فضلا و استاتید در صفهای نوشابه شوکران بیشتر از صفهای ارزاق تجمع می کردند به توصیه حضرتعالی اینجانب به عنوان دانشجوی دوره دکترای علوم سیاسی شهامت به خرج داده و نه سقراط وار بل به تاسی از مولا علی (ع) بر کمپین متحجرین می تازم و به جای نامه خصوصی ، مطالبم را در فضای مجازی و اگر هم امکان یافت در روزنامه ها منتشر می نمایم . باشد که شما هم برای نهادینه شدن قانون اساسی لبی به جام شوکران نهاده و حداقل یک جرعه ناقابل نوش جان کنید تا بدانید که کام پیروان امیرالمومنین و سقراط چقدر تلخ شده است . لطفا یک حبه قند هم به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی به آنانی که کامشان تلختر از زهر در حصار و عزلت اند بفرستید و برای حفظ وحدت کلمه و استمرار انقلاب اسلامی و به احترام ایام 22 بهمن برای آزادی دوستدارن انقلاب یاری نمایید . استدعا دارم نمره این حقیر را در سایت خودتان منتشر کنید تا بدانیم معدلمان چند است و اگر مشروط نشدیم باز به قلم و لطف خدا و سیره معصومان متوسل شده و شهامت مصرف کنیم والسلام الحمد و لله و رب العالمین.

کریم عباسی

دانشجوی مقطع دکترای رشته جامعه شناسی سیاسی

از خرداد تا بهمن

سلام بر بهمن و خرداد . از خرداد 42 تا بهمن 57 تاریخ معاصر کشورمان شاهد رویدادهای تلخ و شیرین زیادی بوده است . تلخها را نمی گویم چون ایام جشن و شادی است . در خرداد 42 مطالبات معوقه قرون گذشته ملت ایران از حاکمیت توسط امام هدایت شده و پایه های حکومت فردی و استبداد را به لرزه در آورد . تمام طبقات و نیروهای اجتماعی و نخبگان به صورت تدریجی به صف مبارزان پیوستند و با وحدت در عین کثرت و رهبری امام خمینی(ره) در بهمن 57 استبداد فرو پاشید . عصاره مطالبات مردم ایران در شعار ( استقلال آزادی جمهوری اسلامی ) خلاصه گردید . استقلال به منزله رهایی از استعمار و آزادی نمود رهایی از استبداد و جمهوری نشانه مردم سالاری و اسلامیت نشانه بنیادهای نظری و محتوای سیستم سیاسی مورد نظر مردم بود . در تحلیل انقلاب اسلامی یکی از نظریه های مورد قبول اغلب اندیشمندان این بود که به دلیل توسعه نامتوازن و اسنداد سیاسی نیروهای اجتماعی و طبقات علیه رژیم سلطنتی به پا خواستند . اما می توان دلایل دیگری از جمله وابستگی به خارج و شکل فردی حکومت و تکیه بر ارزشهای غیر اسلامی را نیز از جملع عوامل به وجو آورنده انقلاب برشمرد . شعار اصلی انقلاب گویای همین مطلب است . چون کشور وابسته بود مردم استقلال را فریاد می زدند ، چون استبداد سیاسی بر فضای کشور حاکم بود شعار آزادی را سر می دادند و به دلیل حکومت خودکامه فردی خواستار حاکمیت ملی و حکومت اکثریت بودند و چون ارزشهای حاکم بر منابع اخذ قانون بر پایه فرهنگ اسلامی نبود ، اسلامیت را حسن ختام شعار خود قرار دادند.

فراز و فرودهای انقلاب اسلامی ما نشانگر بالندگی و حرکت در جهت تحقق همین شعار بنیادین انقلاب می باشد . نگاه تک بعدی به هر کدام از این چهار جزء با عث تجزیه و تخریب آن می شود . در صورت نبودن هر کدام از این اجزاء ، جمله معنای خود را از دست می دهد . هر کدام از این چهار کلمه به مانند چهار ستون این انقلاب و کشور می باشد تخریب هر کدام باعث ویرانی تمام ساختمان می شود . اما در خصوص ترتیب قرار گرفتن کلمات این شعار می توان گفت که به دلیل موزون شدن و وجه شعاری آن استقلال را در اول آورده اند ، لکن آزادی می بایست اول از همه مد نظر قرار گیرد . چون آزادی مادر و اسلام پدر این مجموعه می باشد . در جمع بین آزادی و آزادگی و اسلامیت می توان به استقلال و جمهوریت رسید . بنابراین یک مسلمان آزاد می تواند مستقل بوده و حاکم سرنوشت خویش باشد. به نظر این فرزند کوچک جمهوری اسلامی در دولت قبلی و با توجه به سیاستهای اتخاذ شده توسط آنها این شعار کلی رفته رفته کم رنگ می شد ، خصوصا آزادی صدمات شدیدی متحمل گردید . در حوزه دانشگاه اساتید و دانشجویان منتقد مورد بی مهری قرار گرفتند و همین اسنداد نسبی باعث لطمات کثیری به مشروعیت سیستم می شد . اما با هوشیاری مقام معظم رهبری مبنی بر خلق حماسه سیاسی و مشارکت حداکثری مردم در 24 خرداد مجددا بارقه امید در خصوص بازگشت شعار اصلی انقلاب در دل دوستداران نمایان گردید . حضور و توصیه هوشمندانه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و دیگر دوستداران انقلاب اسلامی مانع از آن شد که انقلاب مسیری غیر از مسیر اصلی را بپیماید و ما خرسندیم که بزرگانی چنین فاضل و صبور و خویشتن دار را در کنار خود داریم . صبورانی چون هاشمی و خاتمی با حمل بار سنگین جامعه مدنی بر دوش خود همچنان به استقلال آزادی و جمهوری اسلامی می اندیشند و ثابت کرده اند که نه تنها منافع خود بلکه حیثیت خود و فرزندان و خاندان خود را در راه تحقق این چهار کلمه زندگی ساز به میدان آورده و از نثار جان خود هم دریغ نمی کنند .

ما دانشجویان و نسلهای بعدی انقلاب به تاسی از شما بزرگان صبر می کنیم تا نتیجه عمل صابرین را به نظاره بنشینیم و تحقق حداکثری شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی را در یازده ماه دیگر سالهای زندگی خویش جشن بگیریم . انشالله با یاری دولت تدبیر و امید ، امیدواریم پس از دهه فجر دهه های صبح را برای زیستن شرافتمندانه به چشم ببینیم و غروب ایام را با طلوع صاحب الزمان (عج) باز به شادی بنشینیم و این صبر بود که ایوب نبی را جاودانه ساخت و الا زهد و زاهد بسی در جوامع بشری درخشیدند و خاموش شدند . درود بر صبرتان و سلام بر شرفتان

الحمد و لله و رب العالمین

کریم عباسی

دانشجوی مقطع دکتری رشته جامعه شناسی سیاسی